گفته بودند مراسم ۸ صبح شروع میشود و ما باید حدود ساعت ۶ صبح خود را به اتوبوسی برسانیم که جنب اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان مستقر بود و میخواست خبرنگاران را به مشهد اردهال ببرد تا سرِ وقت برای «قالیشویان» آماده شویم. جز من و عکاس همراهم و یک عکاس دیگر که از تهران آمده بودیم، چهارپنج نفر دیگر، بچههای خبرنگارِ کاشانی بودند که برای انعکاس این اجتماع سالانه میخواستند به اردهال در ۴۲ کیلومتری کاشان بیایند.
در همان ساعات اول صبح، جمعیت زیادی خود را به مشهد اردهال رسانده بودند و خیلیها هم چادر زده بودند و مشخص بود که از شب قبل در اطراف و اکناف حرم حضرت علی بن محمد باقر (ع) مقیم شده بودند و تا چشم کار میکرد، ماشینهای پارک شده بود.
بازرسیِ سفت و سختی شدیم. هر آنچه در کیفمان بود وارسی کردند، ناممان را در فهرست خبرنگاران اعلام شده چک کردند و با کارت خبرنگاریِ آویزان بر گردنمان تطبیق دادند و مجوز گرفتیم وارد صحن حرم شویم. گفتند هرجا خواستید برای گزارش یا عکاسی میتوانید بروید جز پشتبامها که آنجا قرق نیروهایی است که قرار است امنیت مراسم را تامین کنند.
برنامه کمی پیش از ۸ صبح آغاز شد و دو مراسم همزمان جریان گرفت؛ عدهای در شبستان، قالی لولهشدهای را از اتاق مشخصی خارج کردند و روی دست بردند و در محلی خاص قرار دادند و مشغول عزاداری شدند و گروهی دیگر، ذکرگویان، چوب به دست، به صحن آمدند و کمی بعد، سخنرانی یکی از روحانیان آغاز شد. از این لحظه مراسم قالیشویان آغاز شد و حدود چهار ساعت به طول انجامید و تا موعد اذان ظهر و نماز جمعه ادامه یافت.
عزاداریها که تمام شد، ساعت حولوحوش ۹ و ۳۰ دقیقه صبح بود. حالا باید قالی را تحویل همانهایی میدادند که در صحن منتظر مانده بودند. هرولهکنان قالی از جای خود برداشته و دور ضریح طواف داده شد. اهالی خاوه حالا قالی را به اهالی فینِ کاشان تحویل دادند.
گروهی جلودار بودند. آنان همان چوب به دستها بودند که چوبهای خود را به هم میزدند و ذکری بر لب داشتند و از پسشان، کسانی بودند که تا چشمه مشایعتکننده قالی شده بودند. قالی باید به چشمهای در همان حوالی میرفت تا به شکلِ نمادین شسته شود. عدهای هم، در آنجا در حال سینهزنی بودند و کسی برایشان نوحه میخواند.
حدود ساعت ۱۱ جمعیت دوباره به صحن گسیل شد. حالا باید همان قالی را فینیها به خاوهایها پس میدادند. اتفاقی که البته بهسبب حجم عظیم عزاداران تا حوالی اذان ظهر به طول انجامید. آنان قالی را تحویل گرفتند و بر سر و سینهزنان، در همان اتاقی قرار دادند که صبح خارج کرده بودند، تا «قالیشویانِ» سال آینده.
مراسم که تمام شد، دنبال کسی میگشتم که درباره این مراسم بگوید و من بشنوم. از خدّام پرسوجو کردم و به «علیرضا قاسمی» رسیدم که معاونت خادمان افتخاری این آستان مقدس را برعهده دارد و پای صحبتهایش نشستم تا هم از این امامزاده جلیلالقدر بگوید و هم درباره این آیین سنتی. او اینطور میگوید که حضرت ابوالحسن علیبنمحمدالباقر (علیهالسلام) فرزند بلافاصل امام محمدباقر، برادر امام جعفرصادق و پدرزن امام موسیکاظم (علیهمالسلام) است و بیش از ۳۰۰ کتاب نَسَبی از جمله مهمترین کتاب نسب یعنی «نسب قریش» که متعلق به قرن سوم هجری است، از وجود ایشان خبر دادهاند.
ایشان تنها امامزادهای در ایران است که با دعوت رسمی مردم وارد ایران شده چون دیگر امامزادگانی که به ایران آمدند یا بهخاطر عشق و علاقه به حضرت رضا بوده یا بهخاطر امنیتی که در ایران وجود داشته است، چون اهلبیت در سرزمین عراق و مکه و مدینه امنیت لازم را نداشتند. و دیگر آنکه چون نماینده امام صادق هم بود و مأموریتش تمدید شد، به نایبالامامین معروف است.
اما در سال ۱۱۳ هجری تعدادی از اهالی فین و چهلحصاران و اردهال نامهای به امام محمدباقر نوشتند و از حضرتش درخواست یک مبلغ و راهنما کردند. عامر بن ناصر فینی به نمایندگی از مردم به مدینه رفت و نامه را تقدیم کرد. حضرت فرزندش علی را فرستاد. ایشان وسایل سفر را آماده کرد درحالیکه شکل سفر حالت گریان داشت و وقتی سبب را پرسیدند، فرمود من میدانم دیگر از این سفر برنمیگردم. با توجه به اینکه امنیت کامل در مسیر نبود از راه جاسب وارد روستای «خاوه» شدند که قبلا خوابِق نام داشت. مردم آنجا وقتی شنیدند حضرت آمدند به استقبال آمدند. مردم خاوه سه سال میزبان ایشان شدند و به تبلیغ و ارشاد مردم پرداختند. خیمههای خود در همین مکانی که هماکنون بارگاه ایشان است، مستقر کردند تا در دسترس همه باشند و فصل سرد سال را هم به کاشان میرفتند و در مسجد جامع کاشان نماز میگزاردند. اما حکام زمانه وقتی پیروان حضرت را دیدند که روزبهروز بر تعدادشان افزوده میشود، تاب نیاوردند و شبانه لشکر کشیدند. وقتی به اهالی خاوه خبر رسید، خیلیها ازجمله بزرگان آنجا مانند خواجه جلالالدین، خواجه ملکشاه و باباظهیر خوابقی آمدند و در رکاب ایشان به شهادت رسیدند. پیکی هم به فین رفت ولی وقتی مردم فین به اینجا رسیدند، حضرت به شهادت رسیده بودند. حضرت وقتی یارانش به شهادت رسیدند، به درهای در چهارکیلومتری اردهال به نام ازناوه رفت و در ۲۷ جمادیالثانی ۱۱۶ هجری - یعنی ۵۵ سال پس از حادثه عاشورا - در محاذی همان دره به شهادت رسید و مانند حضرت سیدالشهدا، سر از بدنش جدا کردند و آنجا حالا به نام «قتلگاه» زیارتگاه عاشقان است. هماکنون این محل را کربلای ایران نامگذاری کردهاند و آن هم به این دلیل است که نوع شهادت، تعداد یاران و رشادتهایی که در حماسه اردهال رخ داد بسیار به حماسه کربلا شباهت دارد. ۲۹ سال بعد از شهادت، نخستین گنبد و بارگاه ساخته شد اما قدمت بنای فعلی به دوره سلجوقیان میرسد که بعد، در دوره صفویه و قاجاریه تکمیل و گسترش یافت.
اما حالا به یاد آن حضرت، هر سال آیین سنتی قالیشویان در مشهد ایشان برگزار میشود که قدیمیترین سند آن که در آرشیو ملی ایران موجود است، به بیش از ۲۰۰ سال پیش برمیگردد. با این حال، تحریفی که در آن شده است بسیار است ولی آنچه مسلم است، قالی نماد پیکر مطهر است که اهالی فین پیکر مطهر را در بهترین چیزی که داشتند یعنی قالی پیچیدند. وقتی مراسم آغاز میشود قالی را با گلاب میسازند و وارد حرم میکنند گویی دارند با پیکر آقا وداع میکنند. همزمان اهالی فین هم در صحن به عزاداری میپردازند. وقتی عزاداری خاوهایها تمام میشود قالی را با احترام به اهالی فین تحویل میدهند.
مردم عزادار فین که از شب قبل با پای پیاده از فین حرکت کردهاند با چوب که نماد سلاح است، قالی را کنار چشمه همراهی میکنند. در اینجا، قالی شسته نمیشود بلکه کنار چشمه چوبها داخل آب میرود و به آن پاشیده میشود. عدهای هم جلو آن عزادارای میکنند انگار دارند شهید را روی دست تشییع میکنند. در نهایت قالی را در صحن عامر بن ناصر فینی به اهالی خاوه میدهند. آنها هم دور ضریح طواف میدهند تا سال بعد. قبلا یکی از فرشهای داخل حرم لوله میشد ولی سه سال است که قالی را اهالی خاوه بافتند و اهالی فین هم مواد اولیه آن را تامین کردند که مختص همین مراسم است و حین مراسم چنین میخوانند:
عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز
مردم فین و خاوه صاحب عزان[عزایند] امروز
یا:
عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز
حضرت سلطانعلی پیش خداست امروز
وقتی در پایان پرسیدم که چرا قالیشویان تنها آیین مذهبی ایران است که تاریخ برپایی آن به تقویم شمسی است، توضیح داد: «وقتی تشیع به ایران رسید، کاشان یکی از نخستین مقاصد آن بود. آنان جشن مهرگان را که همیشه همین موقع از سال برگزار میشود و آن هم آیینی ملی مذهبی بود، بنمایه اسلامی بخشیدند. زیرا تاریخ وقوع شهادت حضرت علی بن محمدباقر به شمسی، در ۱۵ مرداد آن سال بوده ولی مردم کاشان با این تبدیل تاریخ، کوشیدند تا آن جشن را با این همزمانی معنویت ببخشند.»
حالا که از تجربه قالیشویانِ امسال که جمعه ۱۲ مهر برگزار شد، برگشتهایم، شاید مطالعه «قالیشویان: مناسک نمادین قالیشویی در مشهد اردهال» که مردمشناس شهیر، علی بلوکباشی نوشته و در مجموعه «از ایران چه میدانم؟» ازسوی دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر شده، مفید باشد.
عکسها: امیرعباس آقابابازاده
نظر شما